پویان گیلانی
آغوش، معناست؛ جمله نیست که فاعل و مفعول داشته باشد
پویان گیلانی

اگر در خیابان، لب کسی را که دوستش داری ببوسی، جرمش بیشتر از آن است که به او سیلی بزنی
پویان گیلانی
کتاب خودتی اثر پویان گیلانی

کتاب خودتی شرح جهان شرح مثنوی اثر پویان گیلانی
پویان گیلانی

خو به گمان بردم و دیدم که تنم، رو به تو کردم و دیدم که منم
پویان گیلانی

میخواهم فروغ فرخزاد باشم؛ زیبا، شاعر، مرده
پویان گیلانی

هرگاه اثری از خودت به جا گذاشتی که هرکس توان خلقش را ندارد، آنگاه قدرتمندی؛ پول و تحصیل را همه دارند
پویان گیلانی کتاب معلوم نیست

هرگاه باختی، به نفع خودت بود؛ باخت در کار نیست؛ همهاش برد است، بعدها میفهمی
پویان گیلانی کتاب معلوم نیست

او که منم پس به کجا سجده سجده کنم
پویان گیلانی کتاب خودتی


